چقدر امشب برام تلخه
تصور کردنِ چشمات
میگیری دستاتو از من
میخوایی بازم بیوفتم پات
لب چشمم ولی تشنم
چقدر حال بدی دارم
تو حساسی تو این برزخ
تورو دست کیی بسپارم

تورو دست کیی بسپارم
تورو دست کیی بسپارم

یه جورایی دم مرگم
دلم از ریشه خشکیده
گِلویِ خُشک من انگار
یه بغض تلخ بَلعیده
چه زجرایی کشیدم تا
بگیرم دستاتو یک بار
گرفتی دستاتو از من
دلت میخواست ببوفتم پات

دلت میخواست بیوفتم پات
دلت میخواست بیوفتم پات

شبِ تلخم چه شیرینه
با این قرصایِ خواب آور
گذشتم واست از دنیام
حالا میگی ازم بگذر
به خوبیت عادتم دادی
یه جورِ خیلی خیلی بد
حضورِ مرگو حس کردم
همون وقتی که غیبت زد